عومیه فر (Omiye-Fer) کلمه محلی تاتی می باشد که در فارسی پسر عمو  معنی می شود .
این وبلاگ در تاریخ ۲۱/۱/۱۳۸۳ در سرویس پرشین بلاگ تاسیس شد و هدف آن اخبار و مطالب جالب شهر تاکستان بود که در تاریخ ۳۰/۸/۱۳۸۶ به سرویس بلاگفا انتقال داده شد .
امیدوارم که با نظرات همیشه گی خود مرا در ارائه مطالب بهتر و جدید تر یاری کنید .


 

                                                                                                          با تشکر

«من فقط خواستم پدر خوبی باشم، همین.»

«من فقط خواستم پدر خوبی باشم، همین.»

پنج سالی میشه که از ایران دورم.
پنج ساله که آسمون غربت بالای سرمه و هوای آشنا زیر پام نیست.
نه کوچه‌ای مونده که بوش برام آشنا باشه، نه آدمی که بی‌دلیل، فقط چون هست، دلم بهش قرص باشه.

یهو چشم باز کردم دیدم همه‌چی عقب موند...
خنده‌های ساده، غروبای بی‌دغدغه، حتی اون تلخی دم‌ کرده‌ ی چای توی استکان‌های لب‌ پَر.

الان فقط یه چیز برام معنا داره، یه پناه، یه هدف، یه دلیل برای دووم آوردن... خانواده‌م.

از یه سنی به بعد همچی خیلی سریع میگذره جوری که اصلا احساس نمیکنی ، ۳۷ سالم شد!!! کی وقت کردم ۳۷ ساله بشم؟

ادامه مطلب

ادامه نوشته

آدمیزاد هیچ وقت جایی را که هست خوش ندارد

هر ثانیه این دنیا برای ما تجربه است، گاهی تلخ و گاهی شیرین. هر بار که میمیریم به یه شکل دیگه ای به دنیا بر میگردیم. هر بار زجر میکشیم، کلی درد را تحمل میکنیم، هزاران بار باید برای مرگ عزیزهامون درد بکشیم و برای زنده موندن خودمون بجنگیم.

اما واقعا این جسم چرا باید اینقدر سختی را تحمل کند تا روح تکمیل شود؟

سلامی دوباره به من_ه خودم ... شاید از امروز برای خودم بنویسم تو جایی که بیست سال پیش درستش کردم. خیلی حرف دارم و همه این حرفا از جایی شروع شد که احساس کردم تنها شدم.

خیلی سخته

خیلی سخته که ادای محکم بودن رو دربیاری 

وقتی تو خودت فرو ریختی 

 

خیلی سخته به اجبار لبخند بزنی 

وقتی تو قلبت گریه میکنی...

 

خیلی سخته همه به خوشبختیت حسرت بخورن ...

وقتی که خودت میدونی کم آوردی😭😭😭😭😭

 

 

پارسال ایران ، الان انگلیس ، سال بعد کجا؟ 

مثل من

تو هم مثل من داری پیر میشی ... 

کسی اصلا میاد بهت سر بزنه ؟؟!

خودم که بعد ۴ سال یادت افتادم !

یه زمونی برو بیایی داشتی رفیق 😍 

#وبلاگ_عومیه_فر

تـــــاکستان نـــیوز

سایت تاکستان نیوز مجددا راه اندازی شد .

خبر های روزانه تاکستان را در اینجا بخوانید .

تقی پور فعال ترین کارمند شهرداری ، شهردار بعدی تاکستان شد

بالاخره بعد از 2 سال سرپرستی شهرداری تاکستان ، فعال ترین و دلسوز ترین فرد شهرداری به عنوان شهداردبعدی تاکستان معرفی و انتخاب شد .

مهندس تقی پور شهردار محترم ضمن عرض تبریک عاجزانه درخواست داریم که به سیمای شهری تاکستان ، آسفالت خیابانها و پارک ها رسیدگی جدی تری بفرمایید .

ریاست دانشگاه آزاد تاکستان معرفی شد

آقای دکتر بهرام زاده ریاست دانشگاه جدید تاکستان معرفی شد



خبر تکمیلی : 

در تاریخ 30 شهریور 91 ساعت 16 دکتر طاهری تودیع و آقای دکتر بهرام زاده معارفه شد.


نماینده بعدی تاکستان مهندس رجب رحمانی


مهندس رجب رحمانی پیروز انتخابات نهم مجلس شد 


شرح حال استاد محمد حسين طاهري

از اینکه استاد محمد حسین طاهری از میان ما رفته بسیار اندوهگینم متنی از زندگینامه استاد برایتان آورده ام که خالی از لطف نیست:

شرح حال

وي در فروردين 1313 در خانواده‌اي فرهنگي و كشاورز پيشه در تاكستان ديده به جهان گشوده پدرش ميرزا علي محمد طاهري يكي از عالمان و فرهيختگان اين سرزمين بود كه تك تك افراد با سواد و انديشمند اين خطه دانسته‌هاي خود را مرهون زحمات بي شائبه ايشان مي داند اسناد الفباي عشق و معرفت را در محضر پدر فرا گرفت . تحصيلات متوسطه را تا سال سوم در قزوين سپري كرد و پس از يك دوره يك ساله تربيت معلم به استخدام آموزش و پرورش در آمد . سه سال در روستاهاي خرقان ، دودانگه، نهاوند، و فارسيجان خدمت نمده و بين سالهاي 37 تا 48 در دبستانهاي تاكستان در سمتهاي معلمي و معاونت ضمن خدمت بصورت داوطلب به ادامه تحصيل پرداخت در سال 48 در رشته ادبيات دانشگاه پذيرفته شد ولي به علت تضييقات مالي از تحصيل باز ماند . در سال 1360 پس از 27 سال خدمت باز نشسته شد . شكوفايي گل شعر و شاعري در وجودش به دوران كودكي و تشويقات پدرش بر مي گردد از آغاز تا كنون بيشتر با آثار بزرگاني چون فردوسي ، سعدي ، حافظ ، و حتي مولوي و استاد همايي مأنوس بوده است .

در ابتدا به صورت پراكنده به سرودن شعر مي پرداخت ولي پس از باز نشستگي بصورت جدي به اين كار پرداخته‌اند . استاد در اكثر قالبهاي شعري طبع آزمايي كرده‌اند ولي بيشتر به غزل و قصيده گرايش دارند .

عروس طبع استاد به نهايت جلوه خويش رسيده بود كه به آرايه گلواژه‌هاي شعر تاتي نيز آراسته شد و استاد براي حفظ و احياي فرهنگ و سنن اين مرز و بوم به سرودن شعر تاتي روي آورد.

اكثر سروده‌هاي تاتي اش غزل است و علاوه بر آن دو منظومه به تاتي دارند كه عبارتند از:

1- آي وارون وارون : كه به امور كشاورزي و اوضاع تاكستان از لحاظ جغرافيايي و آب و هوايي اختصاص دارد و در 23 بند سروده شده است .

2-آهاي فرم كه به آداب و رسوم و اعتقادات و باورهاي مردم اين سامان پرداخته و در 120 بند 5 مصراعي سروده شده و بر وزن حيدر باباي شهريار است

در بررسي اشعار فارسي استاد طاهري از روش سبك شناسي در سطوح ادبي فكري و زباني سود جسته‌ايم كه اهم ويژگي هاي شعري ايشان بدين شرح است :

1- موسيقي بيروني اشعار از وزن عروضي رديف و قافيه حاصل شده و اشعار اكثر مردف هستند وزن اشعار مطبوع و در بحرهاي متفق الاركان و از و از پركاربردترين اوزان شعري هستند نيز رديف‌ها نيز اكثر فعلي مي باشند .

2- در موسيقي دروني قافيه مياني به چشم نمي آيد ولي صنايع لفظي چون تضاد جناس و مراعات نظير بسيار به چشم مي خوردند .

3- كلمات و واژگان عربي در اشعار استاد مشهود و از ويژگي هاي سبكي اوست و بدين لحاظ زبان استاد در حيطه زبان شعري كهن و مشابه سبك خراساني و عراقي است .

4- جملات مسقيم و متنوع هستند و منطق نظم بر آنها حاكم است .

5- ويژگي زباني استاد در اشعار آوردن كلمه « دل» در مطلع اكثر غزلهاست و جالب آنكه اين كلمه در اكثر موارد منادا قرار گرفته است و صنعت تشخيص يا انسان گرايي را پدپد آورده است مانند ابيات زير :

اي دل به حيرتم زتو اين پيچ و تاب چيست در كار چيستي سبب هر عتاب چيست

مي رسد بر گوش جان‌اي دل نواي خوشتري كز لطافت‌مايه رشك‌است ‌بر ‌برگ‌تري

6- زبان استاد ساده روان و بدور از اطناب ئ تكلف است نيز استاد در اشعاري كه مربوط به پندو اندرز و حكمت است متأثر از لحن ناصر خسرو و سنايي است و آنجا كه حكايت دل است و مضامين ديگر و امداد حافظ و سعدي است .

7- در سطح ادبي استاد از اكثر صنايع ادبي چه لفظي و چه معنوي سود جسته است . مانند تشبيه ، استعاره، كنايه ، ايهام ، حسن تعليل مجاز و ........

8- تشبيهات استاد بيشتر از نوع بليغ و حسي به حسي هستند ديگر استعارت استاد بيشتر مكينه‌اند مانند بيت زير :

پاي هوي دست هوس آستين اَز پاياب محض هر دد انسان مصور است

9- در سطح فكري استاد شاعري واقع گرا و بيرون گراست و بيرون گر است و مضامين شعري‌اش بيشتر بر محور پند و اندرز شكايت از زمان دور مي زند و به واقعيات و تجربيات خود تكيه دارد و از ارائه نسخه‌هاي ايده آليستي و آنچه كه بايد باشد بدور است .

10-مضامين شعري استاد عبارتند از :شكايت از جور زمان – تنهايي ، درد و رنج زندگي بي اعتباري دنيا . پند و اندرز حكايت دل و ... كه گاهي از انديشه‌هاي حافظ متأثر است مانند خوش زيستي و شكايت از زهد خشك و رياكاران كه در ابيات زير به چشم مي آيد :

طاهري : دولت صحبت امروز به فردا مفكن تو چه داني چه بود نقش عمل فردا را

حافظ : در بزم دور يك دو قدح دركش و برو يعنـي طمــع مــدار وصـال و دوام را

يا :طاهري : خشك زهدي اهل ريا بجان سيرم چراكه وردرهش از قباي خويشتن است

حافظ : زهد خشك ملولم كجاست باده‌ي تاب كه بـوي بـاده مداومم دمـاغ تر دارد .

آثار استاد :

1-مجموعه اشعار فارسي استاد در حدود هشت هزار بيت و علاوه بر آن هزار بيت شعر تاتي

2- منظومه آي وارون وارون به زبان تاتي در 23 بند

3- منظومه آهاي فرم در 120 بند كه به آداب و رسوم گذشته مي پردازد

4-شرح فارسي منظومه اَهاي فرم .

ويژگي هاي شعر تاتي استاد طاهري :

در اين بحث غزلهاي تاتي استاد منظومه آهاي فرم و آهاي وارون وارون ارزيابي شده اند كه ويژگي هاي آن به شرح زير مي باشد :

1-در غزلهاي تاتي استاد نيز موسيقي همان وزن عروضي رديف و قافيه است و جالب آن كه اين غزلها نيز همچون غزلهاي فارسي مردف و رديف ها بيشتر فعلي هستند .

2-واژگان تاتي استاد اصيل و قديمي هستند يعني به زباني است كه در دهه‌هاي قبل از دهه فعلي تكلم مي شده است و نيز از واژگان فارسي خالي است . بدين لحاظ گاهي كلمات و واژگاني نا آشنا و براي تات زبانهاي امروزي ديرياب‌تر است .

3-در اشعار تاتي استامد نيز همانند اشعار فارسي‌اش يك ويژگي زباني به چشم مي خورد و آن آوردن كلمه « دنيا » در جاي جاي اشعار است

4- از ديگر ويژگي هاي شعر وي آوردن ضرب المثل ها و كنايات تاتي و فارسي در لابه لاي اشعار است و جالب آنكه ضرب المثل‌هاي فارسي را نيز به تاتي روان آورده‌اند كه قابل تأمل است .

5- مضامين غزلها تقريبا يكنواخت و محدود به شكايت از زمان ، روزگار و دنيا است . و بدين لحاظ داراي وحت و يكنواختي است .

6- منظومه اَي وارون در بند 23 بند سه بيتي سروده شده و بسيار آهنگين و زيباست و حاوي اطلاعاتي مختصر و مفيد از وضعيت كشاورزي آب و هوا. زندگي و مردمتات است همچنين در اين منظومه مطالبي از شب‌نشيني‌ها ، تقسيم آب بين كشاورزان ، عروسي ، عزا تقسيمات روزها و فصل‌ها مانند : چله ، چارچار و آداب و رسوم مختلف مانند چهارشنبه سوري شب يلدا شب نشيني هاي زمستاني و شاهنامه خواني نيز كارهاي كشاورزي و ايام تقسيم شده براي كارها مانند سه هشت ، 45. قريه كولاك – آفتاوود و ... آورده شده است .

7- منظومه « اَهاي فرم » در همان حال و هوا منتها مفصل تر و در قالب مخمس است و وزن آن همان وزن حيدر باباي شهريار است . در اين منظومه سعي شده است كه از كلمات اصيل تاتي استفاده شود و از لغات و اصطلاحات فارسي معمول در محاورت تاتي امروز بدور ماند . همچنين براي آداب و رسوم و باورهاي كه امروزه ناآشناست و اصطلاحات و تعابير آن غريب مي نمايد شرحي در پاورقي آورده شده است منظومه ابتدا با شكايت از دنيا و كم مجالي براي سخن آغاز مي شود و سپس با وصف تاكستان و خوله‌كو ادامه مي يابد . پس از آن مقولاتي چون زبان اصيل تات ، عغزا عروسي‌ها خواستگاري و مراسمي چون چادر گيري ، زرين كيسي و .... مطرح مي شود .

در كل منظومه فرهنگواره‌اي مختصر اما پر محتوا از اوضاع گذشته تات و آداب و رسوم آنهاست و مطالعه آن براي هر تات زبان لازم و مفيد خواهد بود .

از خصوصيات ويژه اين كتاب آنست كه لغات و اصطلاحات آن كاملا اصيل و بدور از اختلاط با لغات و واژگان بيگانه است همچنين آداب و رسوم تا حد امكان مفصل شرح داده شده است و منبع مهم و مفيدي براي مطالعات جامعه شناختي اين مرز و بوم مي باشد و گسترش و تفصيل آن موجب پايداري و زنده ماندن فرهنگ و رسوم گذشته و فرهنگ و ادبيات فولكلوريك تات خواهد بود

اين منظومه شايد اولين اثر مكتوب از آداب و رسوم گذشته تات در اين حجم ، قالب و زبان باشد.

انتخابات امسال در سایه تدابیر شدید امنیتی

پس از وقوع درگیری انتخابات گذشته و ضرب و شتم شــــدید طــرفداران یـکی

از کاندیداها توسط طرفداران کاندیدای دیگر دستگاه امنیتی و نیروهای انتظامی

کنترل و نظارت بیشتری را در انتخابات آتی خواهند داشت و نخواهند گــــذاشت

اتفاق انتخابات قبلی مجدداً رخ بدهد .

مشکل دانشجویان نرجه

نقل از سایت نرجه نیوز :

مشکل دانشجویان نرجه،مسؤلین رسیدگی کنند :

یک نظر ساده ولی قابل تامل...

سلام خواهشا به راننده هاي مسافر بري تاكستان نرجه و بلعكس ابلاغ شود حداقل تا ساعت 20 شب به فعاليت خود ادامه دهند تا ما دانشجويان به مشكل بر نخوريم با تشكر عباس عباسي

امیدواریم پیگیری های لازم انجام شود ،زیرا این معزل مشکلات فراوانی را برای همشهریان ایجاد کرده است.

بوی سیب


از هر چه بوی سیب سرم گیج می رود!


دیگر بس است وسوسه، آدم نمی شوم!ا

خبر فوری !!!!

مهندس شهروز رحمانی ( شهردار تاکستان )

استعفا کرد .

یکی از بدی های تاکستان ... همه می شناسنت !

یعنی میشه دوباره بنویسم ... کسی نیاد سراغم بگه پاکش کن ؟؟؟؟؟؟؟؟

بالا بردن فرهنگ ، لازمه هر شهر

سلام

ضمن تبريك مجدد سال نو براي همشهريان عزيز ، آرزوي سلامتي و تندرستي را در سال جديد از خداي بزرگ آرزومندم .

در واقع مي خواستم چند مورد در باره ي  اورژانس تاكستان بگم ، كه واقعاً لزوم اورژانس در شهرستان را همه قبول داريم و حتي بخاطرش كلي دعوا و گله گذاري را راه مي ندازيم ،‌اما وقتي كه لحظه اي نياز به وجود اونا در صحنه هايي مثل تصادفات مي بينيم هيچ نقشي ندارند .

1 هفته قبل از عيد تصادفي در خيابان غفاري رخ داد كه خودرو پرايد با مسدود كردن راه اصلي باعث برخورد موتورسيكلت نوجواني به نام مهدی شد ، من با ديدن صحنه بدون معتلي با 115 تماس گرفتم و جريان را به آنان اطلاع دادم .

متاسفانه راننده موتورسيكلت دچار شوك شد و حالتي را بوجود آورد كه باعث ترس حاضرين در خيابان شد ، با شلوغ شدن صحنه ؛ به 110 نيز اين جريان را اطلاع دادم ... اما انتظاري كه از مردم داشتم همكاري با اورژانس و پليس بود ، كه مردم بدون در نظر گرفتن هيچ موقعيتي فرد خاطي را به بيمارستان منتقل كردند . كه با رسيدن اورژانس فرد داخل ماشين سواري بود .

مي خوام اينو بگم كه ما هيچ اختياري در مورد فرد تصادفي نداريم ، فردي كه دچار صدمه از ناحيه پا ، كمر و گردن شده است را ، اطلاعي نداريم كه به چه صورت او را بلند كنيم تا آسيب به ديگر ناحيه او، يا بيشتر شدن شدت ناحيه ي آسيب ديده شود . همين امر سوالاتي در ذهن بوجود مياره كه :

1. اگر ما او را به بيمارستان انتقال بدهيم پس وظيفه ي اورژانس تاكستان چيست؟؟؟

2. آيا واقعاً اطلاعات پزشكي كمك هاي اوليه را براي صحيح بلند كردن فرد صدمه ديده داريم ؟؟؟

3. آيا شلوغ كردن صحنه تصادف و جمع شدن به دور فرد آسيب ديده باعث تشنج در فرد نمي شود ؟؟؟

4. و هزاران سوال ديگر ....

بد نيست جريان تصادف خودم را كه در چند سال پيش اتفاق افتاد رو برايتان باز گو كنم :

چريان از اين قرار بود كه من در آن سن 13 سال داشتم و به اتفاق برادر و پسر خاله ام براي خريد ميوه از خانه بيرون زديم و شيطنت بچه گانه باعث شد من راه اصلي را خلاف بروم كه با موتورسيكلتي كه راه من را مسدود كرد تصادف كردم ... تا 15 دقيقه بيهوش بودم ؛ برادرم از ناحيه پاي سمت چپ دچار شكسته گي شد.

تاندوم پاي پسرخاله ام هم پاره شد كه لزوم اورژانس در آنجا واقعاً حياتي بود . اما لطف مردم ما بيشتر از اينها بود كه نذاشتن تا اورژانس به محل برسه و دقيقاً از پاي شكسته ي برادرم براي بلند كردن او استفاده كردن . كه يه كچ گرفتن معمولي  باعث شد استخوان هاي پاي برادرم از هم جدا شده و روي هم قرار بگيرد و باعث گذاشتن پلاتين 18 پيچه بشود !!! و راه رفتن زياد پسرخاله ام باعث شد تاندوم پاش به كل آسيب ببينه.

 

از تعريف كردن اين جريان خواستم منظورم رو بگم كه لطفاً از اين به بعد در مواجهه با تصادفات ، به فرد آسيب ديده به هيچ وجه حتي اگر احساس كرديد فرد نزديك فوتش است ، دست نزنيد تا اورژانس از راه برسد و با آگاهي از كمك هاي اوليه فرد آسيب ديده را به نحوه درستي يه بيمارستان منتقل كند .

 

با تشكر

انتخاب رئيس جديد و لايق براي دانشگاه آزاد واحد تاكستان

پس از مدت ها كشمكش ، دروغ و دغل بازي هاي اسكندر عبدالهي رئيس پيشين دانشگاه آزاد واحد تاكستان ديروز ( 89.12.26 ) طي معارفه اي دكتر جواد طاهري به عنوان رئيس جديد دانشگاه آزاد اسلامي واحد تاكستان منصوب شدند .

عبدالهي كه از بدو ورود خود در دانشگاه جو نسبتا بدي را بناگذاشته بود در صبح روز پنچ شنبه طي برپايي جشن در آمفي تأتر دانشكده كشاورزي رو به كارمندان ضمن تاييد خود به عنوان رياست دانشگاه اعلام كرد " ما سر كار خود هستيم ، و حالا حالا ها اينجا را ترك نمي كنيم " ؛ كه در حكم سريع الوقوعي بعد از ظهر همان روز، حكم رياست جديد دانشگاه را رياست منطقه 12 ، آقاي دكتر ترابيان به دانشگاه آورند و وي از رياست دانشگاه آزاد تاكستان براي هميشه بركنار شد .

دكتر جواد طاهري كه پيش تر به عنوان معاون آموزشي دانشگاه مشغول به كار بود ضمن تاكيد بر سابقه كار زياد در دانشگاه داراي روابط عمومي بالا با دانشجويان و كارمندان ، اخلاقي خوش ، سواد نسبتاً بالا برپشت ميز رياست دانشگاه آزاد واحد تاكستان نشستند .

در پايان نويسنده وبلاگ ضمن تبريك و آرزوي سلامتي به رياست جديد دكتر جواد طاهري ، اميدوار است تمامي مشكلات موجود در دانشگاه آزاد اسلامي حل شده و به سامان برسد ؛ تا دعاي همه ي كارمندان و دانشجويان دانشگاه آزاد تاكستان كه قبل از وي با رياست دانشگاه مشكل داشته ، هميشه بدرقه راهشان باشد .

بدرود

سال نو مبارک همتون باشه

عیدتون مبارک

کریسمس مبارک

سال ۲۰۱۱ میلادی به همه ی مسیحیان ایران مبارک

امیدوارم مثل ۲۰۱۰ سال بدی نباشه که این همه بلا اومد سر مردم !!

برای دریافت پوستر کریسمس ۲۰۱۱ لطفاْ کیلیک کنید

شما یادتون نمی یاد ؟؟؟؟

این پست مخصوص بچه های دهه شصت هست

از اونجا که خودم متولد سال ۶۶ هستم این دوران رو پشت سر گذاشتم

دورانی که خاطرات کودکی ، خاطرات دوران مدرسه ، بازی های اون دوران

با اون امکانات کم و جمعیت زیاد هم سن و سال خودمون برای ما خیلی دوست داشتنی بود

فکر نمیکنم بچه های این زمانه با این امکانات رفاهی ، لذتی که ما توی بچگیمون میبردیم رو تجربه کرده باشن ، همیشه خاطرات دوران کودکی برام جالب بود ، خاطراتی که برای همه مشترک بود و همیشه با اون ها سروکله میزدیم ، یادش بخیر ، واقعا خوش بودیم . . .

شما یادتون نمیاد !

شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت
پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت
برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ… !



شما یادتون نمیاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد
مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم

شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت
۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !

شما یادتون نمیاد هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه
شما یادتون نمیاد ساعت ۹٫۳۰ هر شب با این لالایی از رادیو میخوابیدیم
گنجیشک لالا مهتاب لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا…لالالالایی لالا
..لالایی لالالالایی لالا ..لالایی..

شما یادتون نمیاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون
این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله !

شما یادتون نمیاد کوچولو ها کوچولوها دستاتون بدیم به ما بریم به شهر قصه ها
شما یادتون نمیاد . گنجشگکه اشی مشی …. میفتی تو اب خیس میشی
….کی میپزه اشپز باشی ….. کی میخوره حاکـــــــــــم باشــــــــی
به یاد هنرمندی که تنها خوند تنها زد و در تنهایی مرد . . .

شما یادتون نمیاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما
بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

شما یادتون نمیاد آلوچه و تمره هندی ، بستنی آلاسکا, همشون هم غیر بهداشتی !

شما یادتون نمیاد تقلید کار میمونه…میمون جزو حیوونه !
این جمله حرص درار ترین جمله بود تو اون زمان !

شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد !

شما یادتون نمیاد کلی با ذوق و شوق تلویزیون تماشا می کردیم
یهو یه تصویر گل و بلبل میومد: ادامه برنامه تا چند دقیقه دیگر !

شما یادتون نمیاد کارت صد آفرین می***دادن خر کیف می***شدیم
هزار آفرین که می***دادن خوده خر می***شدیم !



شما یادتون نمیاد اما وقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی
ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم!

شما یادتون نمیاد پسرا شیرن مثه شمشیرن…دخترا موشن مثه خرگوشن !
شما یادتون نمیاد بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره !

شما یادتون نمیاد پستونک پلاستیکی مّد شده بود مینداختیم گردنمون !

شما یادتون نمیاد این بازیو
پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار !

شما یادتون نمیاد هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد !



شما یادتون نمیاد… سیاهی کیستی ؟منم پار۳۰ کولا

شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
نه نه بی سوادی نه نه پس تو خر من هستی !

شما یادتون نمیاد آهای، آهای، اهاااااای ، *********،من گشنمه !

شما یادتون نمیاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام
بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم،
بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم
مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم !

شما یادتون نمیاد ، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه
میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم !

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا
می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !

شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم !

شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای
چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم13.gif)) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود !

شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد !

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره،
بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون 13.gif)

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما
می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود
نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم،
بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم !

شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی
بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم،
همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم
بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند
دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم
بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !



شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه !

شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !

شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !

شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم.
بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن

شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم
به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود
ولی سمت چپی ها نو بود !

شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست
اونا یه درس از ما عقب تر باشن !

شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم !

شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه !

شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم !

شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل !

شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد
بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟
دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم !

شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون
آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن



شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم،
تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !

شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت
رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم
اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما 13.gif))

شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !

شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم
رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی
میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم !

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن
از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی !

شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!!
یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد !

شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم !
شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک
یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم

شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن.
بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود،
اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد !

شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم،
تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون،
بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد،
هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم !

شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش،
میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !

شما یادتون نمیاد، خانم خامنه رو (مجری برنامه کودک شبکه یک رو)
با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش !



شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو:
گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه !

شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو !

شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود
برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت:
بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم

شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد،
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم !
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست،
بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه

شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود،
با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها،



شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت،
یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه !

شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش
رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !

شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا
با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم !


شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه.
کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده،
میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه…

شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…

شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ

شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.

شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم .

شما یادتون نمیاد… فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم؛بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!

شما یادتون نمیاد اون سریالی که مرد دوچرخه سوار میگفت دریا موجه کاکا دریا موجه (دریا با کسره د )

شما یادتون نمیاد…جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!

شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.

شما یادتون نمیاد…تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!

شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.

شما یادتون نمیاد،انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…

شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.

شما یادتون نمیاد به زور می بردنموم نماز،ما هم برای اینکه نریم می رفتیم تو دستشویی ها قایم می شدیم!

شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!

شما یادتون نمیاد, سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن”

شما یادتون نمیاد، تو بلفی و لیلیبیت.. عمو دکتره همیشه مست و پاتیل بود! دماغش همیشه قرمز بود و بطزی مشـ.روبـش دستش!

شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی.

شما یادتون نمیاد آتروپات رو که گرم میکرد.

شما یادتون نمیاد ولی سره كلاس انشاء كه میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!

شما یادتون نمیاد اون وقتا واسه ختنه کردن دکتر نمیرفتیم که…یه دونه اوستا کار میومد با یه قیچی!

شما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.

شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!

شما یادتون نمیاد دبستان كه بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می كرد.

شما یادتون نمیاد، دبستان بودیم اول کتاب فارسی نوشته بود امید من به شما دبستانی هاست! رفتیم دبیرستان دوباره اول کتاب فارسی نوشته بود امید من به شما دبیرستانی هاست – خدا رحمتت کنه اما بالاخره امیدت به کی بود!؟؟

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم همیشه وقتی دامن می پوشیدیم .. مامان مرتب تذکر می داد درست بشین دختر!!

شما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.

شما یادتون نمیاد:قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..

شما یادتون نمیاد تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه

شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن.
شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.

شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!
شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟

شما یادتون نمیاد، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..
شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک…ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.

شما یادتون نمیاد: ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
دیدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پیش خدا رفت
خدا که مهربونه پیش بابام میمونه
گریه نمیکنم من که شاد نباشه دشمن

شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

شما یادتون نمیاد، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.

شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند


مرسی که وقت گذاشتی و خوندی